زینبزینب، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

ღخاطرات من و آبجی جونمــــღ

زینب خانم

1392/4/19 11:54
نویسنده : خاله جون
524 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خاله جون خوبی؟

این روزا سرم شلوغه و کمتر وقت می کنم بیام نت تو هم که خیلی پر جنب و جوش و بانمک شدی هر وقت میایی خونه ما میری سراغ لپ تاپم و الان یاد گرفتی روشنش می کنی فلش رو میزنی به و کلیپ مورد علاقه تو نگاه می کنی یا اینکه بهم میگی بریم عکس بگیریم عشق عکس گرفتنیمژه

تا گریه میکنی اگه بهت بگیم "بریم لپ تاپ"در حین گریه کردن میگی "بلیم"=> بریم

اگه کسی چیزی بهت بده برای تشکر از اون میگی :دست درد =>دستت درد نکنه

علاقه زیادی به آدامس و قرص های نعنایی داری هر وقت میای ازم  قرص بگیری یکی رو برمیداری و یکی بعدی رو میگی دادا یعنی برای داداش هم می خوام به بهانه داداش میگیری و میری خودت می خوریشمنتظر

پ.ن:دوستان شرمنده نتونستم بیام وبتون سرم خیلی شلوغه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
24 تیر 92 9:33
ماشالله شیرین زبون شدی
نرگس
2 مرداد 92 13:28
سلام بر زینب خاله .... چطوری وروجک .... خیلی بلا شدی هر وقت زنگ میزنم تلفن خونتون با مامانت حرف بزنم تلفن رو برمیداری و میگی مامان کاله هست.... چه جور از پشت تلفن شناختی خدا میدونه.... در پناه خداباشی خاله جون..راستی نرگسی سلام میرسونه .